حكايتي از عبيد زاكاني

ساخت وبلاگ
.
قلمی از قلمدان قاضی افتاد،
شخصی که آنجا حضور داشت گفت؛
"جناب قاضی کلنگ خود را بردارید"!
قاضی خشمگین پاسخ داد؛
مردک این "قلم" است نه "کلنگ" !
تو هنوز کلنگ و قلم را
از هم باز نشناسی؟!
مرد گفت؛
هر چه هست باشد،
"تو خانه ی مرا با آن ویران کردی"...!

#عبید_زاکانی

اطلاعرساني پروژه ساخت پلاك 79 سوهانك...
ما را در سایت اطلاعرساني پروژه ساخت پلاك 79 سوهانك دنبال می کنید

برچسب : حکایتی از عبید زاکانی,حكايت عبيد زاكاني,حکایتی طنز از عبید زاکانی, نویسنده : suhanak-79o بازدید : 95 تاريخ : جمعه 5 آذر 1395 ساعت: 11:30